نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب به خودت اعتماد کن را از جهاتی میتوان به همه افرادی که همهی تلاش خود را میکنند تا در زندگی بینقص و تمام عیار باشند هم معرفی کرد. چرا که سختگیری بیش از حد نسبت به خود برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران در نهایت افراد را با کنار گذاشتن خود واقعیشان رو به رو میکند؛ اما نباید فراموش کرد که بسیاری از افراد تنها از بیرون بینقص به نظر میآیند و همه افراد مشکلات خود را دارند. موناهان در این کتاب به ما میآموزد که چطور از اشتباهات گذشته درس بگیریم و با قدرت به سمت آینده حرکت کنیم.
نویسنده در ابتدای کتاب ذکر کرده است که مطالب این کتاب تجربههای واقعی اوست که در زندگی خود داشته است. تجربهها و داستانهایی که بسیاری از آنها اگرچه دردناک و حتی خجالتآور هستند اما تک تک آنها باعث رشد موناهان به عنوان یک زن موفق شده است. در واقع این کتاب توضیح میدهد که مسیر مشخص و یک شکلی برای رسیدن به موفقیت برای همه وجود ندارد. چرا که افراد با نگرشهای متفاوت خود مسیرهای متفاوتی را برای رسیدن به موفقیت طی میکنند؛ اما ابزارها و تکنیکها میتوانند شبیه هم باشند. در نهایت این کتاب شامل درسها و تمرینهایی است که مبنای آن تجربههای زنی است که با وجود شکستها و مشکلات توانسته اعتماد به نفس خود را تقویت کند و در مسیر دلخواه خود در زندگی قدم بگذارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان هولناک طلوع هورد با سارگراس آغاز میشود، یکی از تایتانهای قدرتمند جهان وارکرفت و خالق لژیون سوزان که سرزمینهای بسیاری را با دیوانگیاش به آتش کشید. کتاب صوتی وارکرفت: طلوع هورد از کریستی گلدن با دیدار او و سه رهبر نژاد اِرِدار آغاز میشود. وِلِن، کیل جیدن و آرکیماند در کنار هم بر سیارهی آرگوس حکمرانی میکردند و مردمشان از قدرتی وصفناپذیر برخوردار بودند. درواقع همین تواناییهای عظیم نژاد آنها بود که تایتانِ طمعکار را به آنجا کشاند چون باور داشت با کمک اِرِدارها میتواند سرانجام بر آزروث غلبه کند.
سارگراس به حاکمان آرگوس قدرت، خرد و بزرگی را پیشنهاد داد و در مقابل از آنها خواست به لژیون سوزان ملحق شوند. آرکیماند و کیل جیدن مفتون تصویری شدند که او از آینده برایشان مجسم کرده بود اما وِلِن در مکاشفهای به دروغ تایتان پی برد. این رهبر محتاط نمیتوانست نیت نیک سارگراس را باور کند و رویای خود را با دوستان قدیمیاش درمیان گذاشت، که البته بیفایده بود. در نهایت وِلِن با کمک نیرویی بیگانه اما خیرخواه موفق شد با همراهی تعدادی از اِرِدار پاکسرشت از آرگوس فرار کند. رفتن او درد و خشم آتشینی را در وجود کیل جیدن برپا کرد و رهبر جسور با یاری گرفتن از سارگراس، راهی سفری طولانی برای تعقیب دوست قدیمیاش شد... . ”