نگاهی اجمالی به کتاب“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه میخواهند از حال بروم، مقابله میکنم. همهی عضلاتم انگار باهم از من میخواهند به مدرسه نروم. میخواهند بهجای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمیگشتم، مجبور بودم با آن آدمهای داخل نوارها روبهرو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک میشوم. جایی که تختهسنگ بزرگ و حکاکی شدهای با پیچکی که به دور پایهی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تختهسنگ عبور کردهام؛ اما هیچوقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یکبار، چون هیچوقت اینقدر دیر به مدرسه نمیآمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب از روی گفتارهای شونریو سوزوکی، یکی از اثرگذارترین معلمان معنوی قرن بیستم، گردآوری و ثبت شده است. سوزوکی دو دههی آخر زندگیاش را در مراکز اقماری تمرین ذن در غرب امریکا به تدریس پرداخت. سوزوکی در این کتاب بیپیرایه و صریح حرف میزند. او از بودیسم در مقام مذهب یا فاسفه راززدایی میکند و مدام توجه ما را به سمت تمرین ساده و کاملِ نشستن سوق می دهد تا بلکه ذهن خود را از راه مراقبه تصفیه کنیم.
گرچه هم? ما بسته به خصائل فرهنگی و شخصیمان مسیرهای متفاوتی را برای زندگی برمیگزینیم، اما میل غاییمان یکی است: اینکه آزادانه خود را ابراز کنیم و از توهم رها باشیم. فارغ از اینکه مراقبهگر باشیم یا نه، سوزوکی با این کتاب حقایقی در اختیارمان میگذارد که برای زیستن ذهن آگاهانه در این جهان پرهیاهو، مفید و روشنیبخشاند: «وقتی چیزی را تمام و کمال درک کنی، همهچیز را درک میکنی. اگر سعی کنی همهچیز را بفهمی، هیچچیز را نخواهی فهمید. بهترین راه درکِ خودت است، آنگاه همهچیز را خواه یفهمید. پس اگر سخت بکوشی روش خودت را پدید آوری، به دیگران کمک خواهی کرد و دیگران نیز تورا یاری خواهند داد.» ”