نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب آدمهای سمی نوشتهی لیلیان گلاس به حضور آدمهایی در زندگی میپردازد که در نبود آنها شرایط بهتر رقم میخورد ولی بنا به شرایطی این افراد در سراسر زندگی همهی ما حضور دارند. او به این آدمها، سمی (toxic) میگوید زیرا از دیدن پیشرفت و موفقیت در زندگی سایرین خوشحال نمیشوند و تلاش میکنند تا بقیه را از رسیدن به موفقیت بازدارند. این افراد با زدن حرفایی گستاخانه و رفتاری دو رو روح ما را خدشهدار میکنند و به زندگی ما به طور مستقیم یا غیرمستقیم آسیب میزنند. گاهی این افراد با تاثیر منفی خود در زندگی نزدیکانشان سبب شدهاند افراد به انواع بیماریهای روحی و جسمی دچار شوند. لیلیان گلاس در این باره میگوید: «من در طی سالها کار حرفهای به عنوان متخصص گفتاردرمانی، مشاور روابط بین فردی و رفتار درمانگر، به وضوح تاثیر شگرف کلمات را در انسان دیده و تجربه کردهام. من از نزدیک شاهد پیامدهای مخرب رفتارهای زشت و گفتار ناروا و نابجای افراد نادان یا سمی در زندگی افراد بودهام و دیدهام زمانی که مورد هدف تیرهای زهرآگین این آدمها قرار میگیریم تا چه حد میتوانیم شکننده و آسیبپذیر باشیم.»
لیلیان گلاس روشهای مختلفی در کتاب آدم های سمی ارائه میدهد که با کمک آنها بتوانیم در برابر این افراد و تاثیراتشان مقابله کنیم؛ یکی از روشهای بسیار معمول در مواجهه با این افراد، دوری و جلوگیری از معاشرت با آنهاست. معمولا این افراد با حسادتورزی خود، آرامش و آسایش را از زندگی میگیرند وآن را به جهنم تبدیل میکنند. این افراد همه جا وجود دارند و ما باید بتوانیم آنها را شناسایی کنیم. یک مدیر خشن، همسری بیملاحضه، یک دوست با افکار منفی و یا یک برادر معتاد میتواند تمام زندگی ما را تحتالشعاع قرار دهد. باید در مقابل این افراد رفتارمان را مدیریت کنیم و سعی کنیم تا از کوچکترین تاثیرها نیز جلوگیری کنیم. رفتار ما در مواجهه با این افراد باید به گونهای باشد تا افکار مخرب آنها را مهار کنیم و کینه، نفرت و حسادت را دور بریزیم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب چهار پیمان نوشتهی دون میگوئل روئیز است، عنوان فرعی این کتاب خرد سرخپوستان تولتک است که در آن نویسنده، به عنوان یکی از آخرین نوادگان این قوم، آموزههای نیاکانش را به خوانندگان آموزش میدهد. تاریخشناسان تولتکها را دستهای از انسانها میدانند که میلیونها سال پیش در جنوب مکزیک زندگی میکردهاند. اما دون میگوئل روئیز، نویسندهکتاب در مقدمهی کتاب توضیح میدهد که تولتکها در واقع دستهای از هنرمندان و دانشمندان بودهاند که برای کشف و حفظ معرفت معنوی و آیینهای باستانی کنارهم جمع شدند و نسبت خاصی با یکدیگر نداشتند. تولتکها به دو دستهی شاگرد و استاد تقسیم میشدند و بومیان دیگر محل زیستن آنها را «جایی که انسان به خدا تبدیل میشود» مینامیدند. با حمله اروپاییان به آمریکای شمالی و مرکزی، استادان تولتک مجبور شدند برای حفظ خرد باستانی خود از آموزش و انتشار دانش بپرهیزند. کمتر از پنجاه سال پیش یکی از نوادگان تولتکها، دون میگوئل روئیز، این نیاز را احساس کرد تا برای به آرامش رسیدن بشر، آموزههای نیاکانش را در اختیار مردم بگذارد. ”