نگاهی اجمالی به کتاب“ اگر شما در کنار مادری بیمهر، سختگیر، نادان و دارای مشکلات شخصیتی پرورش یافته باشید، میراث روانی و رفتاری بهجا مانده از او، همواره چون سایهای در مشکلاتی که روزانه با آنها مواجه هستید، حضور دارد. به همین منوال آثار این آسیبها در روابط عاطفی یا دوستانهتان با دیگران نیز آشکار است و همچنین در مسیر پرورش اعتمادبهنفس و احترام به خود، مخل راه شما میشود. من درک میکنم که شما ممکن است ناامید، دلسرد، مأیوس و سردرگم باشید، اما در این کتاب با یکدیگر درمورد مسائلی چون اعتمادبهنفس و احساس دوست داشتنیبودنِ از کف رفتهی شما کار میکنیم تا آنها را بیتعارف بررسی و ریشهیابی کنیم. این کتاب قدمبهقدم شما را هدایت خواهد کرد تا واقعگرایانه رابطهی خود را با مادرتان و خودتان بازسازی کنید و بتوانید زخمهایی را که اینهمه درد و آسیب برای شما به همراه داشته است، تشخیص دهید و درمان کنید. در ابتدا باهم نگاهی نزدیک و صادقانه به رفتارهای غلط مادرتان و تأثیری که در شما داشته است، میاندازیم و همچنان که جلو میرویم، الگوهای رفتاری او و همینطور شما را بررسی میکنیم. شما در این کتاب راهکارهای مؤثر را میآموزید که موجب تغییر و تحول در آندسته از باورها و رفتارهای شما میشود که نقش بازدارنده را در زندگیتان دارد. این کتاب به شما کمک خواهد کرد- شاید برای اولینبار ـ که درک درستی از عشق پدرومادر یا هر فرد دیگری در زندگیتان بهدست آورید و این ملاک و محکی قدرتمند و قابل اعتماد در دستان شما برای بازسازی زندگی و تصمیمگیریهای شما خواهد شد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کلیر ماچت اصلاً انتظار نداشت اولین شب تعطیلاتش را روی برگ درخت و گلولای وسط جنگل بخوابد. قرار بود بعد از یک دوره فشار کاری و خستگی روزانه سروکله زدن با بچهها کمی استراحت کنند و خوش بگذرانند. شاید هم این سفر فرصتی برای بهبود زندگی مشترکش باشد که مدتی است از دست رفته. یک هفته پیادهروی در دل طبیعت با حمام آب داغ بههمراه دو زوج دیگر از دوستانش، چیزی شبیه بهشت بود. اما ماشین وَن کلیر در جادهای متروکه خراب شد. تلفنها آنتن نداشت. این گروه سفری چارهای نداشتند جز اینکه مسیر باقیمانده تا هتل را پیاده بروند. اما آنطور که فکر میکردند کار راحتی نبود. چند ساعت بعد ناامید در دل جنگل گم شدند. هرچه بیشتر در اعماق جنگل راه رفتند اعضای گروه را یکی پس از دیگری از دست دادند. آیا یک حیوان وحشی آنها را شکار میکند؟ آیا کسی میان آنها قاتل است؟ با گذشت زمان، کمکم همهچیز روشن میشود. تنها یکی از زوجها زنده به خانه برمیگردد. ”